شادمهر راستین: سود سینمای ایران در تولید است نه در اکران/ باید مسیر کیارستمی، فرهادی و پناهی را ادامه دهیم
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۸۶۰۲۶
مهسا بهادری: الان دیگر تنها ویرانهای به نام سینما باقی مانده است، چیزی که الان با آن روبهرو هستیم، شبحی از سینماست، سینمایی که در ایران و در میان ۸۵ میلیون انسان، تنها ۲ تا ۳ میلیون مخاطب ثابت دارد، سینمایی که در دو سال کرونا چراغهایش یکی در میان روشن بود و حالا بیش از ۳۰۰ فیلم اکران نشده را روی دست خودش نگه داشته، سینمایی که طبق نظر منتقدان و برخی از مخاطبان روز به روز از کیفیت آن کاسته میشود و فقط به سمت کسب درآمد حرکت میکند، برای بررسی این موضوع، به گفتوگو با شادمهر راستین، منتقد سینما پرداختیم که در ادامه میخوانید:
ما با دوران کرونا و تعطیلی سینماها مواجه شدیم و این وضعیت تا یک سال ادامه داشت و به تازگی سینماها در حال بهبود هستند، نکته اصلی اینجا است که ما کماکان حدود ۳۰۰ فیلم پشت نوبت اکران داریم، آن هم در شرایطی که هم شبکه نمایش خانگی در حال تولید است، هم سینما، با این تفاسیر فکر میکنید ما در حال حرکت به سمت نابودی تولید هستیم؟
اینکه ما همچنان پس از چهل سال در سینمای ایران، فیلم تولید کرده و دعا میکنیم که به امید خدا پخش شود، یکی از نگرانیهای بزرگ سینمای ما است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همانطور که در حوزههای دیگر منابع طبیعی را حق خودمان میدانستیم و گفتیم که ما بهترین ایرانیان در شش هزار سال تمدن هستیم، از اعتبار سینمای ایران هم هزینه کردیم که هرکاری دوست داریم با آن انجام دهیم. این یک پرسش اساسی است که آیا واقعا کیفیت سینمای ایران، توانایی تولید سالانه صد فیلم را دارد؟
خب شما فکر میکنید این کیفیت را دارد؟
این یک پرسش است، ضمن اینکه این مسئله هم مطرح میشود که چرا نزدیک به بیست سال است، سود اصلی سینما در تولید است، نه در پخش آن؟ در واقع محصولی تولید میشود که با ساختن آن سود به دست میآید و مهم نیست مخاطبی داشته باشد یا نه.
منیژه حکمت درباره این موضوع معتقد است، که این ماجرا به وجود آمده چون پولهای کثیف وارد سینما شده است. شما هم بر این باورید، یا علت را یک چیز دیگر میدانید؟
اگر خیلی واقعبین باشیم، پولهای کثیف را چه کسانی میتوانند بگیرند؟ بگذارید این طور بگویم ما تلاش داریم تا توقع مخاطبان از کیفیت فیلمهای سینمایی کاهش دهیم. وقتی یک فیلم کوتاه با بودجه ۱۰۰ میلیون تومان کیفیت خود را از دست میدهد، دیگر از چه چیزی میتوان انتظار داشت؟ در واقع اینگونه است که به جای اینکه هنر سینما مبنا باشد، سینمای بدنه خواستههایش را به هنر سینما دیکته میکند، در واقع ما الان چیزی به نام هنر در سینما نداریم و تمام چیزی که از سینما به عنوان هنر در ذهن داشتیم از بین رفته است.
چرا از بین رفته است؟
چون ما در حال حاضر هنرمندی نداریم که برای یافتن استانداردهای سینما فیلم را به صورت تجربی بسازد و بعد در سینمای بدنه از آن استفاده کند. اینگونه بگویم که نگاه سینمایی و دانشجویی در سینما از بین رفته و به همین خاطر است که اولین فیلمی که یک نفر میسازد، فکر میکند که میتواند مانند اصغر فرهادی اسکار بگیرد، درصورتی که فرهادی، به اندازه ساعات عمرش در تلویزیون کار کرده است.
البته این را هم بگویم که تلویزیون معیار تصویری را پایین آورده و مناسبات اقتصادی را تخریب کرده و به بهانه ساخت سریالهای تاریخی مذهبی، حرفهای ساختِ آثار را از بین برده و البته از این موضوع هم غافل نشویم که هدفش دقیقا همین بود.
بیشتر بخوانید: محمدرضا لطفی: به زنان سینماگرِ قربانی، دل و جراتِ شکایت بدهید نظارت و ممیزی؛ یک بازی دو سر بُرد برای ساترا و پلتفرمها شادمهر راستین: تلویزیون مقصر است، هم خودش را زیر سوال برد هم شبکه نمایش خانگی راکدام اتفاق؛ یعنی تلویزیون هنرمندان را متوقع کرده، یا سطح کیفیت آثار تولیدی و سطح توقع مخاطبان را کاهش داده؟
هدف تلویزیون این بود که مخاطب به جای توجه به هنر سینما، کاری کند که سازندگان به فروش محصول توجه کنند و این اتفاق هم رخ داد. اما حالا، شما کدام دانشجو را میشناسید که نگاه سهراب شهید ثالث را داشته باشد؟ ویژگی سینمای ایران شبیه هالیوود بودن نیست. از روزی که سینمای دفاع مقدس به وجود آمد، معیارش مقایسه شدن با فیلمهای هالیوودی بود و دوست داشت که با آن سبک از فیلمهای جنگی مقایسه شود. اما به مرور زمان دیدیم که وقتی نگاه برای تولید یک فیلم هالیوودی باشد اما زیر ساختهای لازم برای آن فراهم نشده باشد، نتیجهاش میشود این آشوبی که با آن مواجه هستیم.
در واقع اینکه ۳۰۰ فیلم پشت پرده اکران مانده به ماجرای زیرساخت مرتبط میشود؟
بله و نکته بعدی اینکه واقعبینی در سینما از بین رفته است.
کدام واقعبینی را میگویید؟ واقع بینی نسبت به اینکه مخاطب ما چه میخواهد یا نسبت به مقایسه سینمای خودمان با سینمای هالیوود؟
واقع بینی درباره اینکه ما یک توان محدودی داریم و آن چیزی که سینمای ایران را از سینمای جهان متفاوت میکند، تفکر خوب است، نه اجرای خوب و درست، درصورتی که یکنفر فیلم اکشن کار میکند، انتظار دریافت سیمرغ دارد، اما اگر کسی در آمریکا فیلم اکشن میسازد، انتظار دریافت جایزه ندارد، چون میداند که این نوع از فیلم برای سرگرمی است.
مشکل این است که سازندگان ما نمیدانند چه چیزی میخواهند، شما فروش میخواهید؟ جایزه میخواهید؟ رابطه میخواهید؟ تفریح میخواهید؟ دنبال چه چیزی هستید؟ نمیتوان همه این موارد را با هم به دستآورد. این را در نظر داشته باشیم که کل مخاطبان فارسی زبان در دنیا ۱۳۰ میلیون نفر است، ما باید وارد دغدغههای انسانی آدمها شویم، مسیری که آقای کیارستمی، آقای فرهادی و آقای پناهی رفتند.
شما به ترکیب شدن همه مسائل باهم اشاره کردید، میتوانیم اینگونه به ماجرا نگاه کنیم که تعدد بیش از اندازه جشنوارهها با نگاههای متفاوت این فکر را در ذهن سازندگان ایجاد کرده است؟
این که ندانیم چه چیزی درست است و میتواند سینمای ایران را متمایز کند، اگر بخواهم دقیقتر مثال بزنم، رقابت فرش با موکت است. این رقابت در ایران در نهایت به کجا رسید؟ مردم رفتند سمت فرش ماشینی که نه اصالت فرش دستبافت را دارد و نه ارزانی موکت را و کسی که فرش ماشینی در خانهاش استفاده میکند، نه معنی فرش را میداند و نه موکت را. فرش ماشینی نیت نسل جدید را نشان میدهد، زیبایی فرش را میخواهد، با قیمت پایین و نمیداند که فرش با خودش اصالت دارد و حالا اگر کسی فرق بین فرش ماشینی با فرش دستبافت را نمیداند، فرق بین سینمایی که مدیران بابت آن بودجه میگذارند و سینمایی که کیارستمی میساخت را هم نمیداند.
۲۴۵
کد خبر 1667671منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران سینمای ایران اکران سینما سینمای ایران بین رفته فرش ماشینی واقع بینی واقع بین چه چیزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۸۶۰۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هنرمندی که حاضر است برای دفاع از ایران و مردم جانش را فدا کند
موزه سینما در ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز ستار اورکی (آهنگساز فیلمهای سینمایی) بخشهایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موزه سینما، ستار اورکی آهنگساز سینمای ایران گفت: من در پانزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در شهر اهواز متولد شدم و اصالتا بختیاری هستم. فعالیت در حوزه موسیقی را از تیرماه سال ۱۳۵۷ آغاز کردم و در خانواده ما هیچکس اهل موسیقی نبود اما در دوران کودکی، سازی به نام «ملودیکا» به دستم رسید و همین موضوع باعث شد به موسیقی بسیار علاقهمند شوم و آن را دنبال کنم.
او با بیان اینکه فکر نمیکرده روزی آهنگساز شود و این حرفه به شغل اصلی اش تبدیل شود، افزود: در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، پدرم اصرار داشت که در خوزستان بمانیم. او عقیده داشت جوانانی از سراسر کشور برای دفاع به این منطقه آمده بودند و درست نبود که ما خاک خود را رها کنیم. به همین دلیل ما از اولین روز تا آخرین روز جنگ در اهواز حضور داشتیم. زمانی که جنگ آغاز شد من ۱۱ ساله بودم و در پایان جنگ ۱۹ سال داشتم. در آن زمان نمیتوانستم نسبت به جنگ بیتفاوت باشم و به همین دلیل گروهی را تشکیل داده بودیم که دائما در پشت خط نبرد حاضر شده و مجروحان جنگی را یاری میکردیم.
آهنگساز فیلم «خائن کشی» ادامه داد: در آن مقطع مادرم به دلیل سن کم من، مخالف حضورم در میدان جنگ بود، اما من نمیتوانستم نسبت به خاک و مردم کشورم بیتفاوت باشم. در اهواز فیلم «فرار به سوی پیروزی» که اثر زیبایی بود و موسیقی شاهکاری داشت به اکران درآمد. هنوز هم لحظه به لحظه موسیقی آن را در ذهن دارم. من بیش از ۴۰ دفعه برای تماشای این اثر به سینما رفتم تا بتوانم موسیقی آن را گوش کنم. آن زمان امکانات بسیار محدود بود و برای تهیه برگه نت مجبور بودم مسافت اهواز تا تهران را طی کنم.
تجربه همکاری اورکی با مسعود کیمیایی
وی با بیان اینکه همواره ترکیب تصویر و موسیقی برای او بسیار مهم بوده است، افزود: زمانی که فیلمهای مسعود کیمیایی را میدیدم، صدای تلویزیون را میبستم و با توجه به حال و هوای آثار او، خودم برای آن موسیقی میساختم. از همان ابتدا علاقه داشتم تا در زمینه موسیقی فیلم فعالیت کنم. بعدها که به تهران مهاجرت کردم، نوع نگاه و تفکر من نسبت به موسیقی تغییر کرد چراکه مجبور بودم خود را با تصاویری که به دستم میرسید تنظیم کنم و هر آنچه تصویر از من میخواست را ارائه دهم. زمانی که به تهران آمدم دوست داشتم مسعود کیمیایی اولین کارگردانی باشد که با او همکاری کنم. از نظر من او تنها کارگردانی است که همچنان برای موسیقی فیلم اهمیت بسیار زیادی قائل است و موسیقی بخشی از دکوپاژ فیلمهای کیمیایی را تشکیل میدهد. او زمانی که فیلمنامهای را مینویسد، در آن بر نقش موسیقی در سکانسبندیها تاکید میکند. شناخت کیمیایی از موسیقی بسیار استادانه است و در گفتوگوهایی که انجام میدهیم، او را در قامت یک آهنگساز بزرگ میبینم.
اورکی خاطرنشان کرد: یادم میآید من و زندهیاد بابک بیات همراه یکدیگر در شمال کشور بودیم که از دفتر آقای کیمیایی با او تماسی گرفته شد. بیات به من گفت که قرار است موسیقی فیلم «سربازهای جمعه» را به صورت مشترک همراه هم بسازیم. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم اما متاسفانه به سرانجام نرسید. تا اینکه سالها بعد جواد طوسی منتقد مطرح سینما با من تماس گرفت و گفت آقای کیمیایی میخواهند شما را ببینند. جواد طوسی مستندی به نام «قهرمان آخر» را درباره کیمیایی ساخته بود که موسیقی آن فیلم را من کار کرده بودم و زمانی که کیمیایی آن قطعات را شنید، برای فیلم خود از من دعوت کرد. این همکاری خوشبختانه تا آخرین اثر ایشان در حال حاضر یعنی «خائن کشی» ادامه پیدا کرده است و در طول این مدت بسیار از او آموختهام. من معتقدم برای یک آهنگساز حرفهای، مسعود کیمیایی بهترین گزینه برای همکاری خواهد بود.
سکوت در فیلم موسیقی است
اورکی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: از نگاه من موسیقی تنها چیزی نیست که با ساز نواخته میشود و جنبه آوازی دارد. من معتقدم حتی سکوتها در فیلم، موسیقی به شمار میرود. همچنین فعالیتهای صدابردار در سر صحنه و پس از او صداگذار و همینطور دیالوگهای بازیگران، بخشی از موسیقی یک فیلم را تشکیل میدهد. اگر یک تصویر فاقد موسیقی باشد، قدرت اثر گذاری کمتری خواهد داشت.
وی همچنین ادامه داد: انسان بدون موسیقی زنده نخواهند ماند، چراکه موسیقی در حکم غذای روح انسان است. برای دفاع از خاک و مردم کشورم حاضرم جان خود را فدا کنم. امیدوارم بتوانم برای جامعه فردی خدمتگزار باشم زیرا هر چه دارم از مردم است.
انتهای پیام